معجزه اي آموزنده
معجزه اي آموزنده
نويسنده:محمد محمدي اشتهاردي
منبع:داستان صاحبدلان
منبع:داستان صاحبدلان
هرثمه بن اعين (خواجه مراد) نقل مي كند: صبيح ديلمي يكي از اصحاب خاص مامون گفت : شبي مامون مرا با سي نفر از غلامان مخصوص خود طلبيد و به ما گفت : مرا به شما حاجتي است كه اگر آن را برآوريد به هر يك از شما يك هميان پر از طلا و ده ملك مستقل مي دهم و تا زنده ام شما مقرب ترين افراد نزد من خواهيد بود، آيا حاضريد حاجت مرا برآوريد؟ همه گفتند: اطاعت اميرمؤ منان مامون بر ما واجب است . آنگاه دستور داد و به هر يك از ما يك شمشير زهر آلودي دادند و گفت همين ساعت به منزل علي بن موسي الرضا (عليه السلام) مي رويد و دور او را مي گيريد و از دو شمشير او را قطعه قطعه مي نمائيد، و خون و مو و گوشت و استخوانش را مخلوط مي كنيد و اين دستور را پنهان كنيد و به هيچ كس نگوئيد. ما طبق دستور بطور ناگهاني به منزل حضرت رضا (عليه السلام) رفتيم ، آن حضرت را در رختخواب ديديم ، دورش را گرفتيم ، به او حمله كرده و بدنش را قطعه قطعه نموديم و خون شمشيرهاي خود را با رختخواب آن جناب پاك نموديم و سپس به منزل مامون بازگشتيم و خبر كشتن امام را به او داديم و سوگندهاي زياد خورديم كه مطابق دستور عمل شد. مامون از ما تشكر كرد و به ما اجازه مرخصي داد. چون صبح زود نزد مامون رفتم ، ديدم لباس سياه در بر نموده و با سروپاي برهنه قصد دارد (به عنوان عزاداري رحلت امام) از منزل بيرون آيد، من جلو در به همراه او شدم ، وقتي كه نزديك حجره امام رضا رسيديم ، صداي آن حضرت به گوش ما رسيد، مامون لرزان شد و به من گفت : زود وارد حجره بشو و خبري برايم بياور وارد حجره شدم ديدم آن حضرت در كمال سلامتي ، مشغول عبادت است ، به من رو كرد و فرمود: اي صبيح ! يريدون ان يطفوا نور الله بافواههم و يابي الله الا ان يتم نوره و لوكره الكافرون . آنها مي خواهند نور خدا را بادهان خود خاموش كنند ولي خدا جز اين نمي خواهد كه نورش را كامل كند هر چند كافران نپسندند. سپس فرمود: سوگند به خدا نيرنگ آنها (دشمنان) به ما ضرر نمي رساند تا وقتي كه اجل فرا رسد. صبيح گويد: برگشتم و سلامتي امام را به مامون اطلاع دادم مامون با كمال شرمندگي به خانه اش بازگشت . هرثمه گويد: خداوند را بسيار شكر كردم و بحضور امام رسيدم فرمود: اين مطلب را به هيچ كس نگو مگر به كسي كه قلبش سرشار از ايمان و ولايت ما است . از گفتار حضرت رضا (عليه السلام) است : مثل استغفار (توبه) مثل برگهاي درختي است كه وقتي آن درخت را تكان مي دهند، برگهايش مي ريزد (يعني توبه اين چنين گناهان را مي ريزد)، و كسي كه استغفار از گناه مي كند و در عين حال آن را انجام مي دهد مانند كسي است كه خداوند را به مسخره گرفته است.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}